پیش از شروع حمله ی ابون بلید به کلیسای امید نور، داریون به دث لرد پیشنهاد می دهد به آرامگاه پشت کلیسا، جایی که قدرت نور نسبت به باقی نقاط ضعیف تر است رفته و مردگان را برای کمک در نبرد پیشرو به زندگی بازگرداند.
دث لرد بدون برخورد با هیچگونه مانعی از سوی نگهبانان کلیسا، وارد آرامگاه شده و به گفته داریون عمل می کند؛ پالادین ها و نگهبانان داخل کلیسا که دث نایت های ابون بلید را متحدان و همرزمان دیرینه خود می دانستند خیلی دیر متوجه هدف آنها شدند و به سرعت از جناحین توسط ابون بلید مورد حمله قرار گرفته و نابود شدند.
وقتی دث لرد وارد کلیسا می شود داریون را در حالی می یابد که دوست قدیمی خود مکسول تایرسوس را با افسونی زمینگیر ساخته است داریون به دث لرد می گوید به زیر کلیسا و به «تالار قهرمانان»، جایی که تیریون در آنجا به خاک سپرده شده است برود و کمی بعد او و سواران در آنجا به او ملحق خواهند شد؛ مکسول به داریون وعده شکست داده و می گوید که لایت هرگز این اجازه را به آنها نخواهد داد.
در «تالار قهرمانان» دث لرد با بانو لیادرین (Liadrin) رهبر بلاد نایت ها (جنبشی از پالادین های بلاد الف) رو به رو می شود؛ لیادرین از دث لرد می خواهد که از این ماموریت شوم خود منصرف گردد و اگر چنین نکند بداند توسط قدرت لایت نابود خواهد شد.
دث لرد به لیادرین حمله کرده و او را شکست می دهد لیادرین مبهوت از قدرت دث لرد نقش بر زمین شده و زمانی که داریون از کنار او می گذشت او را یک هیولا خطاب می کند که داریون با ناراحتی پاسخ می دهد بدون هیولاها، هیچ قهرمانی وجود نخواهد داشت.
زمانی که دث لرد شروع به احیا کردن تیریون به عنوان آخرین سوار می کند؛ نور سرتاسر تالار را فرا میگیرد و دث لرد را چند متر به عقب پرتاب کرده و به سواران یورش می برد؛ داریون که نمی توانست نابودی جناحش توسط لایت را نظاره گر باشد پورتالی به اَکراس باز کرده و با ایثاری که انجام می دهد فرصت را برای سواران و دث لرد فراهم می آورد تا بتوانند از طریق پورتال بگریزند امّا خود داریون موفق نمی شود به موقع وارد پورتال شود و توسط لایت به شدت زخمی و در نهایت کشته می شود.
در اَکراس جسد بی جان و پاره پاره شده ی داریون در مقابل دث لرد و سه سوار قرار داشت نازگریم می گوید قبل از اینکه دیر بشود باید برای او کاری کرد، سالی وایتمن پاسخ می دهد که خیلی دیر شده و کاری از دست ما ساخته نخواهد بود، توراس ترول بین به ایثار و فداکاری داریون اشاره کرده و می گوید که حتی در زمان جنگ چنین از خودگذشتگی و ایثاری را به چشم ندیده بوده است؛ پس لیچ کینگ با دث لرد ارتباط برقرار کرده و به او می گوید داریون بیش از هر شخص دیگری در زندگی خود برای ابون بلید از خود گذشتگی کرده است سپس به دث لرد فرمان می دهد که داریون را به عنوان چهارمین سوار و رهبر این گروه به زندگی برگرداند.
داریون موگرین بعد از احیا شدن توسط دث لرد می گوید که همچو پدرش از ابتدا سرنوشت او بوده است که این بار سنگین را به دوش کشد و به عنوان نماینده و رهبر چهار سوار پیمان میبندد که همیشه به ابون بلید و دث لرد وفادار باشد او به دث نایت ها اعلام میدارد که کار آنها تازه شروع شده است و از امروز لژیون و دیگر دشمنان ابون بلید میبایست از قدرت آنان هراسان باشند.
مدتی بعد مکسول تایرسوس و های لرد (Highlord) جدید سیلورهند (پلیر پالادین) به اَکراس آمده و خواستار ملاقاتی با چهار سوار می شود. سالی وایتمن از جمله افرادی بود که هیچگونه علاقه ای به دانستن دلیل آمدن پالادین ها به اَکراس را نداشت و به محافظین دستور داد تا آنها را بیرون بیندازند اما نازگریم دو پالادین را افراد شرافتمندی برشمرده و گفت که علاقه مند است توضیحات آنان را بشنود، توراس ترول بین نیز موافقت خود را با نازگریم اعلام نموده و گفت که بهتر است قبل از گرفتن هرگونه تصمیمی اجازه بدهند تا مکسول و های لرد حرف های خود را بزنند.
دو پالادین از چهار سوار درخواست می کنند که در فاسد کردن اشبرینگر، سلاح افسانه ای تیریون فوردرینگ که بعد از مرگش به های لرد سپرده شده بود آنها را یاری دهند داریون ابتدا از انجام اینکار امتناع میکند امّا مکسول به او می گوید که ابون بلید بخاطر حمله به کلیسای امید نور به آنها مدیون می باشد. سواران از آنجایی که اشبرینگر دیگر دشمن آنها نبوده با پیشنهاد مکسول موافقت کرده و می گوید که اشبرینگر بار دیگر طعم قدرت آنان را خواهد چشید.
در پایان کار مکسول از داریون تشکر کرده و خطاب به او می گوید اگر پدرت امروز در اینجا حضور داشت به تو افتخار می کرد که داریون خشمگینانه پاسخ می دهد هرگز در حضور او راجب پدرش صحبت نکند. (این قسمت فاسد کردن اشبرینگر یه چیز اختیاریه که اگر های لرد مایل باشه میتونه از نسخه فاسد شده اشبرینگر استفاده کنه و اگر تمایلی نداشته باشه میتونه همون نسخه اصلی رو استفاده کنه)
خب مقاله ی خانواده موگرین در اینجا به پایان میرسد امّا داستان داریون موگرین پسر کوچک الکساندروس موگرینه بزرگ و برادر کوچکتره رنالت موگرینه طمع کار و قدرت طلب همچنان ادامه خواهد داشت و باید دید که در آینده چه برای او و دیگر شوالیه های ابون بلید پیش خواهد آمد امّا تا اینجای داستان ما چیزی جز فداکاری و وفاداری از داریون ندیدیم و بعید به نظر میرسد که روزی غیر از این را شاهد باشیم.
شاید زندگی به عنوان فردی نفرین شده تغییرات عظیمی را در شخصیت داریون و دیگر دث نایت های ابون بلید ایجاد کرده و باورها و سبک زندگی آنها را به کلی تغییر داده باشد امّا باید در نظر داشته باشیم که این افراد هیچ وقت خواستار چنین چیزی نبودند و زمانی که در خدمت لیچ کینگ بودند اراده ای از خود نداشته و صرفا مجبور به اطاعت و بردگی دشمن خود بودند و دیدیم زمانی که با کمک لایت و تیریون فوردرینگ توانستند بند های لیچ کینگ بر اراده خودشان را پاره کنند، دوباره به جبهه ی حق پیوسته و در مقابل دشمن حقیقی خود مبارزه کردند.
و اکنون که برای باری دیگر در کنار لیچ کینگ قرار گرفته اند دلیلی بر هم عقیده و هم فکر بودن آنها در همه مورد با او نیست شاید بتوان گفت که بولوار- لیچ کینگ جدید ممکن است افکار پلیدی در ذهن خود داشته باشد و شاید در آینده علیه زندگان و آزراث طغیان کند امّا همچنین می توان مطمئن بود که در آن زمان داریون و شوالیه های ابون بلید حداقل با اراده و تصمیم خود با او همراه نخواهند شد و در جبهه ای غیر از جبهه ی آزراث شمشیر نخواهند زد.
شاید داریون و دیگر شوالیه های ابون بلید گاهی مجبور به انجام اعماله نه چندان جالب و شرافتمندانه ای گردند و برای پیروزی دست به هر کاری بزنند امّا این پیروزی ها در نهایت متعلق به آزراث و مردمانش خواهد بود.
منبع: گروه کالیمدور